- منتشر شده در تاریخ:
خوشیهای کوچک بسیار بزرگ
ریزهگک را گذاشتیم پیش مادرکلانش و رفتیم تئاتر. برای اولین بار بعد از شیوع کرونا. نمایش درباره زندگی ادیت پیاف بود با بازی مادر و خواهر گرتا. شب بیاد ماندنییی شد. احساس رضایت و خوشحالی بود که از سر تا پای وجودم میبارید. آنقدر جوگیر شدم که پیش خودم افسوس خوردم چرا نرفتم دنبال رویاهایم و هنرمند/نویسنده نشدم و فلان و بیسار. اما درستش همین است که از خوشیهای کوچک این چنینی تا فرق آسمان لذت ببریم که بردیم.