- منتشر شده در تاریخ:
شب سال نو
از خاطر وفور شانس در زندگی، درست روز ۳۰ دسامبر مریض شدم (بعدا فهمیدم که کووید مثبت هستم و چند روزی زمینگیر شدم) و مهمانی خانوادگی شب سال نو را از دست دادم. خیر سرمان برای آن مهمانی از هفتهها قبل برنامهریزی کرده بودیم. بگذریم. مهمتر اینکه بودن در کنار دخترم در اولین شب سال نویاش را هم از دست دادم. باز هم بگذریم. نیمه شب نزدیک لحظه تحویل سال که در خانه تنها بودم، ناخودآگاه موبایلم را گرفته و تک تک عکسها و ویدیوهای ریزهگک را مرور کردم. از لحظه تولدش. هزاران قطعه عکس و فیلم. هیچوقت، حتی برای عکسهای خودم هم اینکار را نکرده بودم. فقط نیم روز میشد که ندیده بودمش اما دلم برای دخترک یک ذره شده بود. تا به حال در زندگی برای هیچ موجودی اینقدر دلتنگ نشده بودم. برای هیچ کس. نه پدر. نه مادر. نه معشوق. نه خودم.